ماهانماهان، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

ღღ نازدار مامانش ღღ

بنر ماهان جون

دوست جونام این کد بنر ماهان جونمه اگه لطف کنین تو وبلاگتون بزارین ممنون میشم!     کد بنر:   ...
4 دی 1390

قالب جدید وبلاگ

این قالب جدید و خوشگل  رو دایی بنی جون به مناسبت تولد ماهانی زحمتش رو کشیدن و درست کردن یک دنیا از محبتشون ممنونم ...
28 آذر 1390

تولد ماهان جونم

به نام وجودی که وجودم ز وجودش به وجود آمده است تقدیم به تو که برای من از پاک پاکتری ، از گل زیباتری ، از کبوتر آزادتری ، از ستارگان درخشانتری ، خوب من الان که این را مینویسم ٣ سال از با هم بودنمان میگذرد  ،در این ٣ سال با صدای نفسهایت نفس کشیدم ، با خندیدنت خندیدم ، با گریستنت گریه کردم ، با حرف زدنت عشق کردم ،با نوازشهایت جان گرفتم ،با بازی کردنت ذوق کردم ، با بوسیدنت دنیا رو از آن خود کردم ٣ سالی که سرشار از عشق و محبت بود.....     سه سال پ یش ٢٤ آذر ٨٧ امروز  بود که پا به این دنیا گذاشتی خدا یکی از فرشته های زیبا و مهربانش را به این دنیا هدیه...
24 آذر 1390
3204 0 108 ادامه مطلب

هورررررررررررررررررا فردا تولده

                  لحظه های هستی من از تو پر شده ست در تمام روز در تمام شب در تمام هفته ...در تمام ماه در فضای خانه .. کوچه .. راه در هوا .. زمین .. درخت .. سبزه .. آب در خطوط در هم کتاب در دیار نیلگون خواب ...  خوب نازنین من . . . تولدت مبارک ستاره درخشان من روز تولدت ستاره باران ...
23 آذر 1390

فقط 2 روز دیگه

ماهان جونم عزیز دلم       2 روز دیگه به جمع 3 ساله ها  وارد میشی عزیزم                                  تو هستی منی تو هوای منی در تو زنده ام و با تو زنده ام ...
23 آذر 1390

شمارش معکوس تا تولد عزیز دلم

           ٣ روز دیگه تا تولد ماهان جونم مونده        دوست داشتم بهترین و با شکوهترین تولد رو برات بگیرم ولی به احترام ماه محرم نمیشه    پس یه جشن کوچولوی سه نفره میگیریم و کلی هم کیف می کنیم البته امسال بابا جون هم نیست تا برات بخونه ولی مطمئنم روحش با ماست اگه دنیا دست من بود دنیا رو به پات می ریختم جای غصه شادیها رو پای گریه هات میریختم       اگه دنیا دست من بود خورشید و برات می چیدم عکس اولین ن...
23 آذر 1390

هوررررررررررررررررررررررا ما برگشتیم

با سلام به همه دوست جونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام و تشکر از همه اونایی که جویای احوال ما شدن از تک تک شما متشکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرم تقدیم به همه دوست جوناااااااااااااااااااااااااام اى دوست پايبند وفا بودم و هستم والله كه من اهل صفا بودم و هستم دانى ز چه اين دل به خودش مي بالد از اينكه فداى رفقا بودم و هستم هزار شاخه گل سرخ از گلستان کوچک قلبم        پیشکش وجود آسمانیتان ، به خاطر مهربانیتان !   ما با وفقه ای طولانی که تا حالا پیش نیومده بود ...
6 آذر 1390

ماهانی مریض شده

این چند روز سرم خیلی شلوغ بود از یه طرف تغییراتی در وسایل و دکوراسیون خونه دادم و از یه طرف ماهانی مریض شده بود اولش دلش درد گرفت و هر ٥ دقیقه میبردمش دستشویی  الهی بمیرم از درد به خودش می پیچید و گریه میکرد  شبش هم تب کرد با دکترش که تماس گرفتم نبود مجبور شدم از شربتی که دفعه قبل برای دل دردش داده بود بهش بدم ولی فایده نداشت آبریزش بینی و سرفه هم بهش اضافه شد و برای یکشنبه براش وقت گرفتم دکترش بعد از معاینه گفت که سرما خورده شکمش هم برای همین درد میکرده شب قبلش هم من ابگوشت درست کرده بودم ماهان هیچ وقت از آبی که نون توش خرد شده به اصطلاح (تیلید) نمیخوره باباجی به زور به ماهان یه کم داد همه رو بالا آورد دکترش ...
3 آذر 1390

ماهانی پرستار میشود

آخر هفته شلوغی داشتیم خواهرهام از قزوین اومده بودن تا برای انحصار وراثت امضا بدیم ... بله همه خواهرها امضا دادیم که مغازه املاک بابام به نام برادرم بشه .... ماهانی حسابی با پریا و عرفان بازی کرد و حسابی بهش خوش گذشت ...   اما ماجرای پرستار شدن : چند روز پیش چند تا میوه با ماهانی خوردیم همین که بشقابش رو بردم معده درد شدیدی گرفتم که تا به حال سابقه نداشته آنقدر درد میکرد که گریه امانم نداد و شروع به گریه کردم و خدا رو صدا میکردم ماهانی که این صحنه رو دید اومد گفت مامانی چی شده ؟؟؟؟ ماساژت بدم با اون دستای کوچولوش پشت من و شکمم رو ماساز میداد بعد گفت الان خوب میشه بعد رفت دستمال آورد و اش...
22 آبان 1390