♥ کوچولوی من عاشقتم ♥
چند روزه هوا گرم شده لباسهای استین
کوتاهت رو بیرون آوردم و تنت کردم عادت نداشتی
و میگفتی مامانی این خوب نیست دستام بیرونه اینو عبض کن
وای من عاشق لختی پوشیدن بچه ها هستم ....
پیشرفت زیادی تو خوندن کلمات کردیم یه روز که من
یادم میره خودت میگی ای وااااااااااای اِموز درس نخوندیم
بعد کارتها رو میاری و از من دری میپرسی بهم میگی مامانی
دگت (دقت) کن اشتباه نگیا ماهیهای عیدمون هنوز زنده ان هر چی که میخوری
براشون تو آب میریزی تا بخورن امروز هم چوب شور انداختی تا بخورن
و اما خیلی بد غذا شدی خیلی کم غذا
میخوری گاهی اوقات بزور بهت غذا میدم
آش ؛ سوپ ؛ بادمجون ؛ عدس پلو ؛ دوست نداری
ولی کاهو ؛هویج؛بستنی ؛گوجه ؛ماکارونی ؛سیب زمینی ؛
ناگت میگو خیلی دوست داری هنوزم عاشق گولوگولا هستی
گوشت رو هم تو دهنت اینقدر نگه میداری و میجویی که
رنگش میره و میندازی بیرون منم بهت کلک میزنم
و حسابی ریزش میکنم تا متوجه نشی و قورتش بدی
صبحها تا ساعت ٩:٣٠ میخوابی گاهی اوقات هم زودتر
ظهر ها بعد از اینکه ناهار خوردیم خودت میدونی
که وقت خوابه میری بالشت رو میاری و دراز میکشی
تازگیها عاشق کتاب خوندن شدی و باید روزی چند تا کتاب برات بخونم
عاشق کتاب نی می نی (می می نی ) هستی
و اما بازم درب بالکن باز شد وشیطنتهات رو شروع کردی
هر چی که دستت میاد میبری میندازی خونه همسایه ها
کوچیکتر که بودی اینقدر اسباب بازی مینداختی که همسایه
مون همه رو تو کیسه جمع میکرد و بهم میداد
دیروز هم دستمال کاغذی انداختی ........
عاشق ریز ریزکردن کاغذ ،دستمال کاغذی و روزنامه هستی
چند شب پیش رفته بودیم خونه دایی رابطه ات با نیکان خیلی
بهتر شده با نیکان شروع کردین به ریز ریز کردن کف پوش کمد نیکان
داشتم تایپ میکردم اومدی بهم میگی مامانی داری ولباگم رو درست میکنی
وقتی میخوای بیای بغلم میگی مامانی ببین چقدر من کوچولوام ، جریه میکنم
خلاصه سیاستی داری که نگو ................
کاش منم از این سیاستها داشتم.............
بعدا نوشت :
و اما جدیدا یه نی نی اومده که همه کارات رو به اون نسبت میدی
مامانی نی نی آشگالارو ریخت تو فرش
کتابای بابایی رو پاره کرد
هکی از اسباب بازیشو شیکوند
دهنش رو با آستینش پاک کرد
آب هیخت تو فرش
دستاشو خط خطی کرد
به مامانش گت (گفت) بی ادب