بازم شیطونی......
دیشب با باباجی و ماهانی رفتیم بیرون تا غذا بخوریم
ماهانی باز شروع کرده بود و شیطونی میکرد
تو لیوان براش آب ریخته بودم یه نی بلند گذاشته بود توش
آب میخورد نی همش می افتاد زمین و یه دونه دیگه
براش میذاشتم زیر میز پر نی شده بود
بعد چون بیرون نشسته بودیم مدام رژه میرفت
خلاصه نفهمیدیم چی خوردیم
منم حسابی عصبی و کم حوصله شدم
برای همین طاقت شیطونیهاش و نداشتم
آخه دست خودم نیست دیگه.............
عسل مامان :
مامانی رو ببخش برای کم حوصلگی هاش
مامانی رو ببخش برای ناراحتی هاش
مامانی رو ببخش اگه یه وقت صدام بلند شده
آخه تو غنچه گل سرخ منی
تو خورشید زیبای دلمی
تو شبنم رو گلبرگهای قلبمی
تو عزیزترینی تو بهترینی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی