اندر احوالات ماهانی
امروز یه کم از کارای ماهانی میگم :
دیروز وسایل دکتری براش خریدم به من میگه مامانی (بتاب)
بعد گوشی رو میزاره رو شکمم ....
میره گوشی تلفن و برمیداره مثلا زنگ میزنه به دکتر
میگه:(آ دکتر مامانی دلش درد کنه )
اسم سوپری محله ما علی آقاست
ماهانم اسمشو یاد گرفته هر چی که میخواد میگه :(اینو بخر از علی گا بخر )
تازه فکر میکنه علی آقا همه چی داره مثلا به باباجی میگه
( چرخ بخر از علی گا بخر )(نون بخر از علی گا بخر )
حالا اگه چیزی خواستین از علی گا براتون میگیرم....
خلاصه داستانی شده ..........
صبحها که از خواب بیدار میشه کیفشو برمیداره
بعد میگه مامانی من( هفتم سر کار )
ادای باباجی رو در میاره بعد سریع میگه مامانی( ایلاس )بپوشیم بریم ددر
هر چی که گم میکنیم توی ماشین لباسشویی رو باید
بگردیم مخفیگاهش اونجاست
دیشب آب لیوانشو ریخت رو موبایل باباجی و تقریبا باید بگیم الفاتحه.....
فرشته کوچولوی نازم عاشقتم