پیتزا خوردن ماهانی
دیشب به پیشنهاد باباجی رفتیم رستوران و سفارش پیتزا دادیم
البته ماهان زیاد زیاد که بخوره 2 تیکه میخوره و نوشابه هم
اصلا دوست نداره و منم بهش نمیدم چون یکی از عوامل
بیش فعالی کودکانه.........
مسئول اونجا به ماهان یه بادکنک داد و حالا خودتون
حدس بزنید که ماهانی داشت چیکار میکرد
بادکنک و می انداخت هوا ،با نی میزد تو پیتزا ،چنگال و
می انداخت زمین و دستمالهای میز و در میاورد و.......
باباجی کلافه شده بود و به ماهانی تشر میرفت و میگفت
آبرومون و بردی بشین دیگه
باباجی و ماهان که درگیر میشن من فقط میخندم
آخه دعواشون خیلی خنده داره
منم گفتم خوب بچه اس داره بازی میکنه چرا آبرومون بره
خلاصه با کلی دعوا و تشر غذامون تموم شد
دربین راه باباجی پشیمون از برخوردی که با ماهان کرده بود
همش بوسش میکرد و میگفت ببخشید ....
ماهانی هم باباجی رو بغل میکرد و اونم تکرار میکرد ببخشید
تازه یاد گرفته وقتی میبینه من و یا باباجی از دستش ناراحتیم میاد
بوسمون میکنه و میگه ببخشید ....
امروزم با هم رفتیم خرید تا برای ماهان جایزه بگیرم
(به مناسبت از پوشک گرفتن)عروسکهای کارتون
داستان اسباب بازیها رو خریدم (باز و وودی)
خیلی خوشش اومده بود و پاکت اونارو تا خونه خودش دستش گرفته بود
ظهر هم وقتی داشت میخوابید عروسکا رو بغل کرد و خوابش برد ....
ماهانی دوست دارم یه عالمه
هر چی بگم بازم کمه
ماهانی و عروسکاش