بدون عنوان
یه روز باهات رفتم میوه فروشی بعد آقایی که اونجا بود اومد لپت رو بگیره تو با اون زبون شیرینت بهش گفتی دست نزن اونم خیلی خوشش اومده بود اخه دستاش خیلی کثیف بود .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
یه روز باهات رفتم میوه فروشی بعد آقایی که اونجا بود اومد لپت رو بگیره تو با اون زبون شیرینت بهش گفتی دست نزن اونم خیلی خوشش اومده بود اخه دستاش خیلی کثیف بود .