بستنی خوردن
سلام به همه دوست جونام
ممنونم که احوالپرسی میکنین و به یادم هستین
راستش این چند روزه حس نوشتن نداشتم
فقط دوست داشتم بشینم وکسی کاری با من نداشته باشه
ولی مگه ماهانی میزاره که تو خودم باشم
پس باز اوووووووووووومدم تا بنویسم
یه دنیا از محبت تک تک شما سپاسگزارم ..........
دیروز ماهانی خواب بود منم یه بستنی شکلاتی برداشتم
گفتم تا بیدار نشده دلی از عزا دربیارم
تازه شروع کرده بودم به خوردن که عسل مامان بیدار شد
یه کم به من نگاه نگاه کرد .....
به یهو انگار که برق گرفتتش گفت منم بستنی میخوام
منم رفتم براش از اون بستنی های میوه ای آوردم
چشمتون روز بد نبینه شروع کرد به گریه کردن که
من بستنی( شولاتی)میخوام منم بستنی
خودمو دادم بهش و شروع کرد به خوردن
با چه کیفی هم میخورد بیشتر کاکائو هاشو
با دست جدا میکرد و میخورد تازه برای منم قیافه گرفته بود
خوب ماهانی دیگه............