رفتن به شهر بازی
روز جمعه رفتیم باغ وحش و شهر بازی
چون بهت گفته بودیم که شهر بازی هم میریم
اصلا دوست نداشتی حیوونا رو ببینی
سوزنت رو شهر بازی گیر کرده بود و مدام میگفتی بریم شهر بازی
ولی خدایی خیلی دلم برای حیوونای بیچاره سوخت
ای کاش تو قفس نبودن .............
من از گرگا و گربه صحرایی خیلی خیلی ترسیده بودم
واما رفتیم شهر بازی و تمام بازیهایی که به سنت میخورد
رو بازی کردی و حسابی خوشحال بودی و کیف میکردی
سه تایی باهم تونل وحشت هم رفتیم اصلا نترسیدی
وقتی اومدی بیرون همه رو برای مسئول تونل وحشت توضیح دادی
اینقدر مشغول بازی بودی که ساندویچی که برات درست کرده
بودم رو نخوردی خلاصه روز خوبی بود ..........
و اما داستان نی نی همچنان ادامه داره .........
دیشب من داشتم سالاد درست میکردم که اومدی پوست کن رو برداشتی
و گفتی مامانی میخوام تُمت کنم
بعد پوست کن رو کشیدی سر بابایی و گفتی
بابایی نی نی بابایی رو خیار کرده بود داشت پوستش رو میتند
من از خنده نتونستم خودم رو نگه دارم و رفتم تو اتاق ...........
بازم ویروسها بهت حمله کردن و سرما خوردی
شب اوا اصلا نخوابیدی بردمت دکتر خدارو شکر گلوت چرک نکرده
ولی سرفه های بدی میکنی الان یه کوچولو بهتر شدی .
با هم رفتیم بانک تو هم عاشق دستگاههای نوبت دهی هستی
زود رفتی پیش مسئول بانک و گفتی
آقای بانک اجازه میدی هه بار بزنم
اونم اجازه داد و با خوشحالی رفتی دکمه رو فشار دادی
بعدش اومد بهت شکلات بده
بهش گفتی آقای بانک مامان دُفته از غریبه ها هیچی ندیرم
و اما تو فروشگاه یه خانم خورد بهت و کلاهت خراب شد تو هم حساس
برگشتی بهش گفتی ببین خانم کلامو خراب تَردی
بهت میگم آب میوه میخوری یا کیک
میگی یا آب ممه یا کیک
داشتی با لگوهات بازی میکردی گفتی مامانی ببین خونه سازیدم
یه بازی جدیدی هم که میکنی اینه که چسب نواری رو از اینور میچسبونی اونور
بعد کتاب و مدادات رو بهش میچسبونی
پروردگارا! به من بیاموز دوست بدارم کسانی را که
دوستم ندارند، گریه کنم برای کسانی که هیچگاه غمم
را نخوردند، لبخند بزنم به کسانی که هرگز تبسمی به
صورتم ننواختند، محبت کنم به کسانی که محبتی در حقم
نکردند، عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند.
اینجا ماهانی مریضه حال نداره ........
اینم بازی جدید ماهانی ..........
اینم یه تبلیغ برای شرکت سن ایچ