از شیر گرفتن ماهان
امروز که اینو مینویسم یک هفته میشه که به ماهان دیگه شیر نمیدم خیلی برام سخته وقتی میاد و میگه (ممو) من میگم اه اه بعد یه نگاه میکنه و میره شبا خیلی سخته چون چند بار تا صبح شیر میخورد حالا همش پا میکوبه .
خیلی دل نازک شده و زود گریه میکنه وقتی دارم کار میکنم میاد دست منو میگیره و میگه بشین اونوقت میاد و تو بغلم میشینه و نمیزاره بلند شم.
به دکترش که گفتم گفت:بچه ها رو وقتی از شیر میگیرن فکر میکنن دیگه دوستشون نداریم چون یه چیزی که بهش وابسته بوده ازش گرفتیم .
حالا بیشتر از قبل بغلش میکنم و نوازشش میکنم باهاش بازی میکنم تا احساس کمبود نکنه ولی واقعا برای مادر سخته ببینه عزیز دلش چیزی میخواد ولی نمیتونه بهش بده.
ماهان جونم اینو بدون خیلی دوستدارم و عاشقتم دیوونه وار
الهی همیشه زنده باشی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی