ماهانی مریض شده
این چند روز سرم خیلی شلوغ بود
از یه طرف تغییراتی در وسایل و دکوراسیون خونه دادم
و از یه طرف ماهانی مریض شده بود
اولش دلش درد گرفت و هر ٥ دقیقه میبردمش دستشویی
الهی بمیرم از درد به خودش می پیچید
و گریه میکرد شبش هم تب کرد با دکترش که تماس گرفتم
نبود مجبور شدم از شربتی که دفعه قبل
برای دل دردش داده بود بهش بدم ولی فایده نداشت آبریزش
بینی و سرفه هم بهش اضافه شد و برای
یکشنبه براش وقت گرفتم دکترش بعد از معاینه گفت که سرما
خورده شکمش هم برای همین درد میکرده
شب قبلش هم من ابگوشت درست کرده بودم ماهان هیچ وقت
از آبی که نون توش خرد شده به اصطلاح (تیلید)
نمیخوره باباجی به زور به ماهان یه کم داد همه رو بالا آورد دکترش
گفت بهش نمیسازه دکترش خیلی خوبه از
وقتی بدنیا اومده پیش همین دکتر بردمش از سر تا پایین معاینه اش
میکنه حتی داخل شورتش رو هم نگاه میکنه
وقتی داخل مطب میریم ماهانی سلام میده و میره جلو بهش دست
میده موقع رفتن هم براش بوس میفرسته
به دکترش گفتم ماهنی خیلی شیطونی میکنه کم مونده از دیوار
راست بره بالا شربت یا قرصی نیست تا بهش
بدین گفت خانم بچه باید شیطونی بکنه دیگه باید این دوران رو
بگذرونه و اگر نه تو بزرگسالی با مشکل مواجه
میشه خلاصه تیرم به سنگ خورد .....
خدایی ماهان مریض شده بود خونه مون خیلی ساکت شده بود
الهی هیچ پدر و مادری مریضی عزیزش رو نبینه و خدا تمام مریضا رو شفا بده
آمینــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
و اما بعد از ١٣ سال برادرم ما رو به
خونه شون دعوت کرد و حسابی هم تحویلمون
گرفتن برای من یه شال خوشگل و یه کاپشن هم برای ماهان خریده بود
راستی خاله ریحانه هم چند روزیه خونه
ماست براش یه خواستگار پیدا شده تو رو خدا
دعا کنین اگه پسر خوبیه جور بشه ......................
فردا پنجمین سالگرد ازدواج من و باباجیه
یه کیک گرفتیم و ٥ تا شمع گذاشتیم ماهانی هم
شمعها رو فوت کرد چقدر ذوق میکرد دست میزد ....
عکسهای ماهانی در ادامه مطلب ......
ماهانی و کاپشن جدیدش
اخم ماهانی
برچسب کاله رو تو دستش گرفته آخه باباجی تو شرکت کاله کار میکنه
ماهانی و زرافه چوبی
حالا عکسای سالگرد ازدواج