ماهانماهان، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

ღღ نازدار مامانش ღღ

برای ماهانم....

    سلام مــاه مــن ! دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود ...! گفتم بیایم سراغ خودت .. چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟! چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟! چه خبر از تمام شیطنتهات در برابر تمام خستگیهای من ؟! یک وقت خســته نشوی و بــروی مــاه دیگری بشی .... هیچ کس به اندازه مــن نمی تواند آســـمانت باشد ! تو فقط ماه من بمون و باش ! ماه من ! دوست دارم!        دنـیا را مـیدهــم بــرای لبـخندت      &nbs...
9 تير 1390

پارک رفتن ماهانی

من و ماهان تقریبا هر روز میریم پارک بالاخره تابستونه و باید اوقات فراغت بچه ها رو پر کنیم تو پارک تنها چیزی که ماهان باهاش بازی نمیکنه وسایل بازیه میره سراغ وسایل بدنسازی که تو پارکهاست و با اونا بازی میکنه آخه نه اینکه میخواد بدنش رو فرم بیاد از الان داره تمرین میکنه یه سری بچه های بزرگتر فوتبال بازی میکنن  میره پیش اونا و توپشون و شوت میکنه دیروز که رفته بودیم ماهان رفت رو سرسره پیچی و سر خورد وقتی اومد پایین یه نی نی هم پایین بود ماهان بهش گفت نی نی نی نی هم دستش و برد بالا و یه سیلی زد به ماهان ماهان رفت جلو   و بهش گفت (زدن بال بدیه )(کار بدیه...
6 تير 1390

نامه ای برای ماهانم

امروز که اینو مینویسم: یکی یه دونه باغچه قلبم بزرگ شده میدونی چه قدر خوشحالم که خدا همچین گل زیبایی را به من و بابات هدیه داد تا ازش مراقبت کنیم تا یه وقت پژمرده نشه. من و بابات هم تمام تلاشمان را میکنیم تا بهترین و زیباترین آینده رو داشته باشی به شرط اینکه با تمام وجود ایمان داشته باشی. عزیز دل مامان آرزو میکنم از این که به دنیا آوردمت راضی باشی نکنه یه وقت پیش خودت بگی چرا منو دنیا آوردید من که نمیخواستم بیام الهی هیچ وقت آنروز نیاد. گل زیبای من مراقب دل پاکت باش تا از الان تا آخر دنیا سفید و پاک بمونه و لکه ای روش نشینه. آرزو میکنم روزهای خوشی و شادی ات بیشتر و بیشتر از روزهای غمگینت باشه و امیدوارم که من و بابات به وجودت افتخار کنی...
6 تير 1390

بدون عنوان

دوشنبه روز ولنتاین بود یعنی روز عشق باباجی برات یه اسب خرید توام روش سوار شدی و بازی میکردی منم برات ماشین کوچولو خریدم . تو خیلی خوشحال بودی جیغ میزدی میخندیدی ما هم از خنده تو میخندیدیم الهی همیشه خنده به لبات باشه . ...
5 تير 1390

بدون عنوان

یه روز باهات رفتم میوه فروشی بعد آقایی که اونجا بود اومد لپت رو بگیره تو با اون زبون شیرینت بهش گفتی دست نزن اونم خیلی خوشش اومده بود اخه دستاش خیلی کثیف بود .   ...
5 تير 1390

پیتزا خوردن ماهانی

دیشب به پیشنهاد باباجی رفتیم رستوران و سفارش پیتزا دادیم البته ماهان زیاد زیاد که بخوره 2 تیکه میخوره و نوشابه هم اصلا دوست نداره و منم بهش نمیدم چون یکی از عوامل بیش فعالی کودکانه......... مسئول اونجا به ماهان یه بادکنک داد و حالا خودتون   حدس بزنید که ماهانی داشت چیکار میکرد بادکنک و می انداخت هوا ،با نی میزد تو پیتزا ،چنگال و می انداخت زمین و دستمالهای میز و در میاورد و....... باباجی کلافه شده بود و به ماهانی تشر میرفت  و میگفت آبرومون و بردی بشین دیگه باباجی و ماهان که درگیر میشن من فقط میخندم آخه دعواشون خیلی خنده داره   منم گفتم خوب بچه اس داره بازی میکنه چرا آب...
4 تير 1390

ماهان دیگه پوشک نمیشه

هوررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررا    بالاخره موفق شدم ماهان و از پوشک گرفتم البته نزدیک  به 2 ماهه که دارم تلاشمو میکنم   ویک هفته میشه که دیگه شبا هم پوشک نمیشه فقط شب اول جیش کرد ،شانس آوردم که وسایل امنیتی برقرار بود . حالا بماند که چندین بار روی فرش ،تخت ، سرامیک و................ جیش کرده و بالاخره از دست پوشک راحت شدیم . فدای پسر نازم بشم که با من همکاری کرد تا زودتر از پوشک راحت بشه     اندازه یه دنیا نه از اون بیشتر دوست دارم ماهانی اینم عکس کارتونی ماهانی   ...
31 خرداد 1390